قتل زن دوم که باردار بود، از ترس افشای راز نزد زن اول!
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۷۸۰۳۳
ربوده شدن یک زن
16 مرداد سال 1393 مرد جوانی نزد پلیس آبادان رفت و پرده از سرنوشت مرموز همسرش برداشت. اشکان که سعی داشت خود را نزد پلیس نگران نشان دهد به مأموران گفت: ساعت 2 بعد از ظهر امروز سر کارم بودم که شمارهای ناشناس به گوشیام پیامکی ارسال کرد و در آن از ربوده شدن همسر خبر داد. وی افزود: خیلی زود به خانه بازگشتم، آمنه در خانه نبود و برای اطمینان به همه آشنایان و دوستان زنگ زدم اما اثری از همسرم نبود تا اینکه تصمیم گرفتم پلیس را در جریان قرار دهم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پیامک مرموز
در این راستا تیم ویژهای از کارآگاهان دایره جنایی پلیس آگاهی آبادان برای افشای راز این آدمربایی وارد عمل شدند و در گام نخست شمارهای را که به اشکان 39 ساله پیامک داده بود، بررسی کردند و به سرنخ عجیبی رسیدند. شماره تلفن ناشناس متعلق به اشکان بود و همین سرنخ کافی بود تا اشکان بهعنوان مظنون اصلی پرونده تحت بازجوییهای فنی پلیس قرار گیرد.
اعتراف به همسرکشی
مرد جوان در بازجوییهای ابتدایی سعی بر گمراه کردن پلیس داشت، اما وقتی خود را در تناقضگوییهایش گرفتار دید، پرده از راز جنایت هولناکی برداشت. اشکان در اعترافاتش گفت: سال 92 بهخاطر کارم که رانندگی جرثقیل است از شوشتر به آبادان آمدم و همسر و چهار فرزندم در شوشتر ماندند و هر چند وقت یکبار به شهرمان میرفتم و به آنها سر میزدم. پساز مدتی که تنهایی در آبادان زندگی میکردم، تصمیم به ازدواج پنهانی گرفتم و با پیشنهاد یکی از همکارانم با دخترش که مدتی پیش از همسرش جدا شده بود، ازدواج کردم. وی افزود: پس از گذشت یک سال از زندگی پنهانیام، همسرم اصرار داشت از شوشتر به آبادان بیاید تا کنار هم زندگی کنیم که هر بار با بهانههای مختلف از آمدنش به آبادان جلوگیری میکردم و این در حالی بود که همسر دومم آمنه باردار بود و در این مدت به تلفنهای مرموزی که به وی میشد بدبین شده بودم و احساس میکردم پنهانکاریهایی دارد. مرد جنایتکار گفت: شرایط سختی را تحمل میکردم تا اینکه 13 مردادماه به بهانه رفتن به محل کارم از خانه خارج شدم و پس از دقایقی وقتی به خانه بازگشتم دیدم «آمنه» در حال لباس پوشیدن و رفتن به بیرون خانه است و زمانیکه پرسیدم کجا میرود ادعا کرد به خانه مادرش و این در حالی بود که شب گذشته وقتی میخواستم سرکار بروم آمنه حرفی از رفتن به خانه مادرش نزده بود. عصبانی بودم و از خانه خارج شدم تا اینکه عصر به خانه بازگشتم و آمنه که میدید عصبانی هستم شروع به حرف زدن کرد، از او خواستم با هم به میدان فرودگاه آبادان برویم تا همه چیز فراموش شود. اشکان ادامه داد: در حال پیادهروی بودیم و آمنه سعی داشت با حرفهایش مرا آرام کند اما ادعاهایش را باور نداشتم و حرفهایش بیشتر عصبانیام میکرد تا اینکه با هم وارد نیزارهای پشت فرودگاه شدیم و در یک لحظه روسری آمنه را دور گردنش انداختم و زمانی که به خودم آمدم دیدم همسرم دیگر نفس نمیکشد. ترسیده بودم و چون نمیخواستم دستگیر شوم با بیلچهای که درون خودروام داشتم شروع به کندن زمین کرده و جسد آمنه را آنجا دفن کردم. پس از اعترافات اشکان جسد آمنه از زیر خاک بیرون کشیده شد و پس از انتقال به پزشکی قانونی مرگ آمنه به دلیل خفگی تأیید شد.
سرنوشت قاتل چه شد؟!
پس از قتل آمنه در سال1393 ، خانواده او پس از دریافت دیه از قاتل، رضایت دادند و این در حالی بود که همسر اول اشکان با توجه به اینکه شوهرش در زندان است به صورت غیابی طلاق گرفت و از او جدا شد. بنا بر این گزارش، اشکان سال 1396پس از گذراندن جنبه عمومی جرم از زندان آزاد شد و به شهرستان شوشتر بازگشت و همچنان به شغل رانندگی خودروهای سنگین مشغول است.
منبع: ایران
منبع: آخرین نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۷۸۰۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فیلم| اشکان خطیبی به زندگی سخت در خارج از ایران اعتراف کرد: خودم به همه چیز پشت پا زدم
اشکان خطیبی در گفتوگو با رادیو فردا به شرایط سخت زندگی خارج از ایران اعتراف کرد و گفت: خودم به همه چیز پشت پا زدم. دیگر توانایی کار کردن ندارم. اصلا از کیفیت کارهایی که در خارج از ایران کردم راضی نیستم. واقعا سخت است؛ بهایی که من دادم به قیمت از دست دادن خانوادهام تمام شد.